سایه روانشناسی دین در مکتب روسیه!
از آنجایی که این مکتب رشد چشمگیری به اندازه سایر مکاتب در بحث روان شناسی دین نداشته است، جهت معرفی مختصر یکی از اشخاص مرموز در این مکتب اشاراتی میکنم ؛
"جورج ایوانویچ گورجیف (به ارمنی: Գեորգի Իվանովիչ Գյուրջի) , (به گرجی: გიორგი გურჯიევი) , (به یونانی: Γεώργιος Γεωργιάδης) , (به روسی: Гео́ргий Ива́нович Гюрджи́ев) (زادهٔ ۱۴ ژانویه ۱۸۶۶ – درگذشته ۲۹ اکتبر ۱۹۴۹) را عارف دانستهاند که آموزهٔ خود را «کار»(به معنای "کار روی خود")بنا به اصول و رهنمودهای گورجیف، یا راه چهارم نامید. در یک جا آموزهاش را «مسیحیت رازورمزگرا» توصیف کرد.
گورجیف در دوران زندگی خود بارها برای آموزش کار، کلاسهایی در سراسر بنیاد نهاد و بست. میگفت که آموزهای را که از تجربهها و سفرهای آغازین خود به باختر برده بیانگر حقیقتی است که در دینهای باستانی و آموزههای خرد و فرزانگی یافته که به آگاهی از خود در زندگی روزمره مردمان و جایگاه مردمیت در عالم مربوط میشود. نام سلسلهٔ سوم نوشتههایش زندگی واقعی است، تنها زمانیکه "من هستم"، بیانگر جوهر آموزههایش است. سلسلهٔ نخست کتابهایش قصههای بلزباب برای نوهاش همه و همه چیز نام دارد.
بحث گورجیف این بود که بسیاری از شکلهای موجود سنت دینی و معنوی روی زمین، پیوند خود را با معنا و سرزندگی آغازین خود از دست دادهاند و بنابراین دیگر نمیتوانند از راهی به مردمیّت خدمت کنند که در زمان شکلگیریشان نیت آن را داشتند. در نتیجه مردمان در بازشناسی راستیودرستیها (حقایق) آموزههای باستانی کوتاهی میکردند و بیشتر بیشتر همانند مردمماشینهای خودکاری میشدند که میشد آنها را از بیرون کنترل کرد و به شکل فزایندهای توانایی نشان دادن رفتارهای برخاسته از روانپریشی تودهای مییافتند که در جنگ جهانی ۱۹۱۴–۱۹۱۸ شاهدش بودیم.
آموزهٔ گورجیف به پرسش جایگاه مردمیّت در عالم و اهمیت تکامل بخشیدن به توانمندیهای نهان میپرداخت ـ توانمندیهایی که به صورت استعداد و موهبت طبیعی ما در مقام مردمان پنداشته میشد، اما به ندرت به بار رسانده میشد. او یاد میداد که سطحهای عالیتر آگاهی، کالبدهای عالیتر،رشد و تکامل درونی، امکاناتی واقعی است که با این حال نیازمند کار آگاهانه برای به بار نشستن است.
گورجیف در آموزهٔ خود معنای مشخصی به متنهای گوناگون باستانی مانند انجیل و بسیاری از دعاهای دینی میداد. او ادعا میکرد که آن متنها معنای بسیار متفاوتی از آنچه معمولاً به آنها نسبت داده میشود دارند. «نخواب»، «بیدار شو، زیرا ساعتش را نمیدانی»؛ و «پادشاهی آسمانها در درون است» نمونههایی از گفتههای انجیل است که به آموزهای روانشناسانه اشاره دارد که جوهرش فراموش شدهاست."
منابع :
1- www.fa.wikipedia.ir
1399-08-18 _ 20:00